شهادت حضرت علی علیه السلام
که دیده بی کـفـنی را کفن کند بـدنــی را که دیده دست حسینی مدد کند حسنی را حسین آب بریزد حسن به اشک بـشـوید که دیده غسل نهانی به نعش بت شکنی را شده خموش چه آسان زبان نـاطق قـرآن حسن حنـوط ببندد عجب لب و دهنی را سـرِ شکسته و خـوناب زیر تابشِ مهتاب که دیده در همه عمرش بخود چنین محنی را فدای غربت مردی که خود زغصه و دردی شبانه غسل وکفن کرد جسم خسته تنی را قسم به سینه شکسته قسم به فرقِ شکسته وصالِ حیدر و زهرا سرود، خوش سخنی را که نیست فاصله باقی میان کوثر وساقی خدا نداده از اول به عشق، ما و منی را فدای دست شکسته که با تن و دل خسته برای بی کـفنِ خود گــذاشت پیـرهنی را و آن امام اسیری که در میـان حصیری گذاشت با تن بی سر غریبِ بی کفنی را به گریه از رگِ پاره گرفت بوسه دوباره شبیــه عمه فنـا کرد، کاخ خصمِ دنی را دعا ز جود و کرم کرد روی خود به حرم کرد که از قتــیــلِ قلـیـلت قبـول کن بدنی را |